سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از افتخارات شیعه ادعیه ائمه طاهرین (ع) است که هم مملو از معرفت الهی و انسانی است وهم زبان  وادب چگونه سخن گفتن ونجوای با حق تعالی را به ما می آموزند واز جمله این دعاها دعای شریف مناجات شعبانیه است که حاوی نکته های بلند اخلاقی وعرفانی و توحیدی است  این دعا فرازهای مختلفی دارد و از ساحت اخلاقی آغاز می شود وتا ساحات مختلف عرفانی اوج می گیرد.  


 ازجمله در اواسط دعا  که وارد ساحت عرفانی می شود چنین می خوانیم :


إِل?هِى إِنْ أَخَذْتَنِى بِجُرْمِى أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ، وَ إِنْ أَخَذْتَنِى بِذُنُوبِى أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ، وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِى النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَها أَنِّى أُحِبُّکَ . إِل?هِى إِنْ کانَ صَغُرَ فِى جَنْبِ طاعَتِکَ عَمَلِى فَقَدْ کَبُرَ فِى جَنْبِ رَجائِکَ أَمَلِى .

معبودمن اگر مرا به جرمم مواخذه کنی تورا به عفوت مواخذه می کنم اگر مرا به گناهم بازخواست کنی تورا به  غفرانت باز خواست می کنم اگر مرا در آتش بیافکنی به اهل آتش اعلام می کنم که دوستت دارم معبود من اگر ازجهت طاعت تو عملم کوچک است اما از جهت امیدم به تو آرزویم بزرگ است .


دراین فراز نکات بلند عقل ودلربایی وجود دارد نخست این که به تعبیر استاد جوادی آملی این نوع بیان ها دلال هستند دلال مشابه ناز است البته ناز از طرف معشوق است ودلال از سوی عاشق دراین بیان متعالی  بنده دوستدار حق تعالی با شیرین زبانی خداوند را خطاب می کند که اگر به جرمم مواخذه کنی به عفو ت تورا مواخذه خواهم نمود یعنی اگر بگویی چرا گناه کردی خواهم گفت چرا تو نمی بخشی ؟


البته پر پیداست که در مقام عبد و رب، عبد از خود هیچ ندارد که بخواهد رب را مواخذه کند واساسا دراین مقام زبان عبد ازسخن گفتن باز می ایستد و از شرم قدرت تکلم ندارد  اما چرا در دعا چنین آمده است؟ نکته به این باز می گردد که اولا این جا گفتار حالی است نه قالی یعنی از جنس نگاه است نه از جنس سخن و وقتی حق تعالی بنده را به گناه مواخذه نمود حال عبد چنین می گوید لذا در جملات بعدی دعا سخن از  اعلام است نه اعلان یعنی اهل آتش را آگاه به محبت خود به تو می نمایم ونه این که اعلان کنم یعنی به رفتار خود نشان می دهم که تورا دوست دارم  ثانیا این اوج امید وشوق پایان ناپذیر عبد عاشق را می رساند که از فرط علاقه هیچ گاه از رب خود نومید نمی شود و با توجه به معرفتی که به حق تعالی دارد در هر مرتبه و وضعی که باشد امیدش را به حق تعالی از دست نمی دهد .


 اساسا اول و آخر در ارتباط بنده و خداوند امید وتوکل بر فضل الهی است و تکیه بر تقوا ودانش به تعبیر حافظ کافری است. بنده چه در زمان طاعت وچه معصیت در پیشگاه الهی چیز قابل توجهی ندارد نه طاعتش باعث اضافه شدن شکوه در مقام باری تعالی می شود ونه معصیتش تاثیری در جلال وجمال الهی دارد درهرحال نیازمند وتهی است و تنها ابزار قابل تکیه برایش همان امید به فضل اوست وبس.


 در فراز دیگر دعا می خوانیم : فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخالِى فِى کَرَمِکَ، وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِى مِنْ أَوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ 

تورا سپاس می گویم به این خاطر که مرا در کرم خود داخل نمودی و قلبم را از چرک های غفلت پاک نمودی .


دراین فراز غفلت ازیاد حق تعالی با عنوان( أَوْساخِ الْغَفْلَةِ) توام با چرک و آلودگی شمرده شده است و این تعلیم  مهمی است که باید از امامان باطن بین  کسب کنیم که غفلت فقط نوعی خلاء معنوی نیست بلکه عین آلودگی است چون تصور اولیه این است که در غفلت قلب خالی از یاد خداست وبس اما دعا فراتر از آن را می گوید غفلت فقط خالی بودن نیست غفلت دارای اثر وجودی و نوعی از آلودگی است؛ لذا انسان باید مراقبت نماید که غفلت از یاد حق تعالی درونش را چرکین می سازد. 


 لذا برخی دیگر از روایات با این نگاه بهتر فهمیده می شود از جمله بیانی که حضرت امیر (ع)در نهج البلاغه دارند و هر وعده نماز را به ورود در چشمه ای برای شستشوی روح می دانند(خطبه 199) واز آنجا که طبق بیان قرآن نماز ذکر و یاد حق است ورود در نماز یعنی خروج از غفلت ویعنی پاک کردن روح از آلودگی غفلت همچنین سرّ این که نماز طبق بیان قرآن  نهی از فحشاء و منکر می کند نیز فهمیده می شودچرا که نماز  حقیقی جان را پاک می سازد  وجان پاک نسبتی با امور ناپاک مثل فحشاء ومنکر پیدا نمی کند ودر تقابل با آنها قرار می گیرد .






تاریخ : شنبه 101/1/6 | 4:19 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.